درسن 14 سالگی ذکر خیرش به روستاهایهمجوار رسید و پیشرفت تا به شهر طنطا جایگاه عالمان هم رسید در رمضان سال 1953دعوتهائی پشت سر هم از روستاها و شهرهای نزدیک به روستا به او رسید در سن 15 سالگیبه روستای (محلة القصب) در استان کفر الشیخ دعوت شد این مهم در ابتداء کار سختی بوددر میان فضائی که امواج رقابت در بین خبرگان کرسی تلاوت در این منطقه مخصوصا استانغربی موج می زند چگونه بدین جایگاه بلند نائل گردد.
قاری جوان وجوانمرد و جسوربه آنچه می دید و یا می شنید که رقابتها و مسابقاتی که آتش آنرا قاری یگانه استادمصطفی اسماعیل بر افروخته بود به اوج خود می رسد اعتنائی نمیکرد بر او لازم بود کهبدنبال عواملی بگردد که او را برای وقوف بر این سرزمین سخت کمک کند و نیز قواعدیاستوار که از میان آنها بتواند به دعوتی که احیانا از طرف یکی از ایشان به او برمیخورد پاسخ گوید .
او به درستی دریافت که بزرگواری و عظمت از جانب خود او سرنخواهد زد وهمانا بر طالب آن لازم است که با کوشش ومداومت به سویش سعی کند،بنابراین استادی استوار و متین در علوم قرآن را جستجو نمود تا علم تجوید و قرائاترا از او فرا گیرد او متوجه قبله علوم قرآن شهر طنطا شد و به مؤسسه و آکادمی قرائاتدر مسجد احمدی ملحق شد و مرحوم استاد ابراهیم طبلیهی متولی امور او شد ، استاد راغبمی گوید:
((…و من موفق شدم که در منطقه خودمان یک نمونه عالی از استاد مصطفیاسماعیل قرار بدهم من در صدد تقلید او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالمقرائاتی می گشتم تا اینکه یکی از معروفین مرا به مردی در مؤسسه احمدی راهنمایی کردکه نامش مرحوم شیخ ابراهیم طبلیهی بود که به من تجوید و احکام درست را آموخت و مندر نزد او قرائت کردم و او مرا ترغیب کرد تا هر روز در مقام احمدی قرائت کنم ،مخصوصا ما بین اذن و اقامه عصر، بسیاری اطراف مرا پر می کردند و به لطف خداوند دردلبسیاری از مردم راه پیدا کردم بالاخص به جهت اینکه من از استاد مصطفی در اداء اعجاببر انگیز و محبوبش در نزد مردم تقلید میکردم ، من به روستاهای استان غربی دعوت شدهو در استانهای همجوار هم شناخته شدم از چیزهائی که مرا کاملا به خودم مطمئن می ساختکوشش و مقاومت و حرص زیاد و شدید من بر قرآن کریم و تلاوت همراه با تعهد و تقوای آنبود))